یکشنبه 09 اردیبهشت 1403
EN

اخبار

اخبار

شهادت ابومهدی المهندس و حاج قاسم از زبان نیروهای حشدالشعبی/ فاجعه فرودگاه بغداد پایانی بود بر تحرکات ضدایرانی در عراق

90
0

کم‌‎تر از یک ساعت پس از حمله تروریستی در فرودگاه بغداد، نیروهای حشدالشعبی به تکاپو افتادند و همه نگران بودند، اما هیچ‌کدام نمی‌خواستند شهادت ابومهدی المهندس و حاج قاسم را باور کنند و دعا می‌کردند این خبر شایعه‌ای بیش نباشد.

شهادت ابومهدی المهندس و حاج قاسم از زبان نیروهای حشدالشعبی/ فاجعه فرودگاه بغداد پایانی بود بر تحرکات ضدایرانی در عراق

خبرگزاری فارس ـ گروه حج و زیارت ـ مریم سادات آجودانی: همه‌چیز از ساعت ۱.۲۰ دقیقه بامداد شروع شد. ماشین جمعی از نیروهای مقاومت در فرودگاه بغداد توسط پهپاد آمریکایی مورد هدف قرار گرفت و همه سرنشینان به شهادت رسیدند.

در ساعات اولیه کسی نمی‌دانست که چه کسانی در ماشین حضور دارند. اما شنیده‌ها حاکی از حضور ابومهدی المهندس در یکی از ماشین‌ها بود. شدت حمله به حدی بود که آتش ناشی از انفجار تا کیلومترها قابل رویت بود. این‌ها را جمعی از مردم بغداد که از شدت صدای انفجار به نزدیکی محل رفته بودند‌، می‌گفتند.

حدود یک ساعت پس از حمله تروریستی در فرودگاه بغداد از عمق فاجعه مطلع نبودیم

ابوحامد، یکی از نیروهای حشدالشعبی که در ۱۳ دی‌ماه سال ۹۸ در سامرا حضور داشت، می‌گوید: حوالی ساعت ۲.۱۰ بامداد بود. ما با جمعی از همرزمان در سامرا بودم. تلفنم زنگ خورد. یکی از بچه‌ها خبر داد که در فرودگاه بغداد انفجاری صورت گرفته است. هیچ اطلاعاتی از وضعیت حمله یا حتی اینکه چه کسانی در ماشین‌هایی که منفجر شده بود، نداشتند. فقط شنیده بودند که ابومهدی المهندس برای استقبال به فرودگاه رفته است. البته همه ما می‌دانستیم که ابومهدی المهندس برای هر کسی به فرودگاه نمی‌رود، مگر اینکه شخصیتی مهم مثل حاج قاسم باشد. اما هیچ کدام فکرش را نمی‌کردیم که تا دقایقی بعد خبر شهادت ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی را مخابره کنند.

وی می‌افزاید: هنوز در واهمه بودیم که چه اتفاقی افتاده تا اینکه یکی از فرماندهان در قرارگاه حاضر شد و اول خبر حضور ابومهدی المهندس در ماشینی را که منفجر شده بود، داد. باورم نمی‌شد. چشمم سیاهی رفت. انگار همه چیز روی سرم آوار شده باشد. دقایقی بعد خبر آمد که حیدر علی و محمدرضا الجابری هم در ماشین بودند. خیلی لحظات سختی بود.

شهادت ابومهدی المهندس و حاج قاسم فقط برای ملت ایران داغ عظیمی نبود. همه آزادی‌خواهان جهان به ویژه در محور مقاومت از این واقعه دلخراش ناراحت بودند. هر کسی به شیوه‌ای خبر فاجعه در فرودگاه بغداد را شنیده بود. یاسر الصغیر، یکی دیگر از نیروهای محور مقاومت است که به سختی می‌تواند فارسی صحبت کند.

دعا می‌کردم شهادت ابومهدی المهندس و حاج قاسم شایعه باشد

او با زبان عربی درباره لحظه شنیدن شهادت فرماندهان مقاومت اینگونه می‌گوید: شب زودتر خوابیده بودم. ساعت ۲.۳۰ بامداد بود که به یکباره از خواب بیدار شدم. طبق روال که بی‌خوابی به سرم می‌زد، گوشی را برداشتم و سری به فیس بوک زدم. بعد از دقایقی که در حال خواندن اخبار بودم، به خبری درباره شهادت نیروهای مقاومت در فرودگاه بغداد رسیدیم. استرس وجودم را فراگرفت. در همین حین عکسی از ابومهدی را دیدم که نوشته بودند ابومهدی المهندس به یاران شهیدش پیوست. فکر کردم که شایعه‌ای بیش نباشد. کمی بعد خبر شهادت چند نفر دیگر از بچه‌ها هم منتشر شد و حتی عکسی از قاسم سلیمانی هم بود. عکس را که دیدم دیگر تاب نیاوردم. به یکی از بچه‌ها زنگ زدم، اما جواب نداد. بعد با فرمانده تماس گرفتم که او هم پاسخ نداد. دعا می‌کردم این بار هم شایعه باشد. چرا که هر چند وقت یکبار شایعه‌ای از شهادت ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی منتشر می‌شد. اما با این حال نگران بقیه بچه‌ها و اسامی که منتشر شده بود، شدم.


شهید ابومهدی المهندس و محمدرضا الجابری

الصغیر می‌افزاید: بعد از دقایقی فرمانده به من زنگ زد و گفت که خبر واقعیت داشته است. اسامی چهار نفر از بچه‌ها را گفت که در ماشین بودند و به شهادت رسیدند. حسن الهادی، محمد الشیبانی، حیدر علی و محمدرضا الجابری. در آخر هم نام ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی را گفت. من موصل بودم. همان لحظه لباسم را پوشیدم و به سمت بغداد حرکت کردم. در مسیر آنقدر اشک ریختم که به سختی می‌توانستم جلوی چشمم را ببینم. محمدرضا الجابری که مسؤول تشریفات حشدالشعبی بود، دوست دوران کودکی‌ام به شمار می‌رفت. ما با هم بزرگ شده بودیم و بعد از اینکه به حشدالعبی پیوست، مرا هم تشویق کرد تا به نیروهای مقاومت بپیوندم. او با همه وجود در مبارزه با داعش فعالیت داشت و با وجود اینکه سنی و سالی هم نداشت، خیلی بیش‌تر از همسالانش متوجه می‌شد و در هر جمعی هم بودیم، طلب شهادت می‌کرد. در هر عملیاتی هم که بود، از همه حلالیت می‌طلبید و می‌گفت دعا کنید که وقتی جسمم روی این زمین خاکی نبود، نامم ماندگار باشد و به نیکی از من یاد کنند. این شد که محمدرضا همراه با فرماندهان نیروی مقاومت به شهادت رسید و نامش هم ماندگار شد.

حاج قاسم و ابومهدی المهندس دو یاری بودند که نه تنها در مبارزه با داعش بلکه در آزادسازی محور مقاومت در کنار یکدیگر قرار داشتند تا امنیت را به کشورهای محور مقاومت ارزانی کنند. وقتی حشدالشعبی در عراق تشکیل شد، شاید کم‌تر کسی فکر می‌کرد که این نیروی مقاومت مردمی بتواند چنین دستاوردهایی داشته باشد. در دومین سال تشکیل حشدالشعبی، عمار به آنجا پیوسته بود. ابومهدی المهندس او را «حمود» خطاب می‌‍کرد و در بین نیروهای حشدالشعبی نیز با این نام شناخته می‌شود.

داغ از دست دادن ابومهدی المهندس از شهادت پدرم سخت‌تر بود

اکنون سه سال از شهادت فرماندهان پیروزی می‌گذرد، حمود طوری درباره لحظه شنیدن شهادت ابومهدی المهندس و حاج قاسم و همراهانشان سخن می‌گوید که انکار ساعاتی قبل متوجه این فاجعه شده است. او که پدرش را نیز در یکی از عملیات‌ها برای نابودی داعش از دست داده است، می‌گوید: داغ از دست دادن عزیز خیلی سخت است. اما برای من خبر شهادت ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی از داغ نداشتن پدر سنگین‌تر بود. ابومهدی المهندس برایم حکم پدر داشت. وقتی به سامرا می‌رفت، من همیشه همراهش بودم.

وی در حالی که صدایش بغض دارد، می‌افزاید: هنوز ساعت ۳ بامداد نشده بود. در حال استراحت بودم که تلفنم زنگ خورد. خیلی شلوغ بود و صدای فریاد شنیده می‌شد. هر چه گفتم الو صدایی نمی‌آمد. بعد از چند ثانیه سامر یکی از بچه‌ها فریاد زد و گفت که باز هم بی‌‌پدر شدیم. بعد تلفن را قطع کرد. منظورش را آن موقع نفهمیدم. هرچه تماس گرفتم جواب نداد. خیلی نگران شدم. به یکی دیگر از بچه‌ها که می‌دانستم با سامر است، تماس گرفتم. او هم پاسخ نداد. بعد از چند دقیقه سامر دوباره تماس گرفت و گفت ابومهدی را زدند. باورم نمی‌شد. حس می‌کردم خوابم یا اصلا دارند با من شوخی می‌کنند. بی‌درنگ به سمت مقر رفتم. بغداد در آن ساعات شب فضای امنیتی به خود گرفته بود و کسی اجازه ورود به سمت فرودگاه بغداد را نداشت. با یکی از مأموران امنیتی صحبت کردم و پس از معرفی خودم وارد فضای خارج فرودگاه شدم. حسین، سامر، عباس و حیدر از دیگر نیروهای حشدالشعبی در آنجا بودند. فضای سنگینی در آنجا حاکم بود و هیچ کسی نمی‌خواست خبر شهادت ابومهدی المهندس و قاسم سلیمانی و همراهان را باور کند. اما دیگر شایعه نبود و باید باور می‌کردیم که آنها در بین ما نیستند. حاج قاسم چندین بار گفته بود که دوست دارد در بغداد به شهادت برسد. او به آرزوی خود رسید. 

ساعاتی پس از انفجار در فرودگاه بغداد، خبر شهادت سرداران مقاومت مخابره شده بود و رسانه‌های عربی‌زبان این خبر را منعکس کردند. اما در رسانه‌های ایران این خبر دیرتر منعکس شد و شاید حوالی ساعت ۴ صبح بود که بسیاری از فرماندهان نیروی قدس از این خبر دردناک مطلع شدند. در آن ساعت بغداد حالت آماده‌باش به خود گرفته بود و همان زمان متوجه شده بودند که این حمله تروریستی توسط پهپاد آمریکایی صورت گرفته است. 


لاشه ماشین شهدای فرودگاه بغداد

شهادت حاج قاسم خط بطلانی بود بر تحرکات ضدایرانی در عراق

در آن ایام جو حاکم بر عراق علیه ایران بود و حتی تظاهرات ضد ایرانی در شهرهای مختلف این کشور برپا می‌شد؛ تا جایی که حتی برخی معتقد بودند که ایرانیان با فرماندهی حاج قاسم، عراقی‌ها را قربانی می‌کند. شهادت حاج قاسم خط بطلانی بود بر تحرکات ضدایرانی در عراق.

با این وجود، هنگامی که خبر شهادت حاج قاسم منعکس شد، برخی از مردم فریب خورده عراق به سرکردگی آمریکا در میدان التحریر جمع شده و پایکوبی کردند. در طرفی دیگر نیروهای حشدالشعبی و جمع کثیری از مردم عراق حضور داشتند که منتظر برنامه تشییع شهدای فرودگاه بغداد بودند. شهادت حاج قاسم و یارانش آشوب‌های ضد ایران در عراق را کم‌رنگ و حتی محو کرد. شاید کسی باورش نمی‌شد که این توطئه‌ها اینگونه خنثی شود.در این بین بسیاری از نیروهای مقاومت معتقدند که تاوان سنگینی برای برقراری امنیت در عراق دادیم. 

به گزارش فارس، قاسم سلیمانی و ابومهدی به همراه یارانشان در بامداد ۱۳ دی‌ماه در فرودگاه بغداد به شهادت رسیدند. حاج قاسم و همراهانش از فرودگاه بغداد عازم عراق شده بودند و ابومهدی المهندس و جمعی از تیم تشریفات حشدالشعبی برای استقبال از حاج قاسم راهی فرودگاه بغداد شدند که دقایقی پس از نشستن پرواز، ماشین‌های آن‌ها در فرودگاه بغداد مورد حمله پهپاد امریکایی قرار می‌گیرد و سرداران فاتح مقاومت به درجه رفیع شهادت می‌رسند.

نظر دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.