بقیع جان پناهی است برای دلهای مضطرب و چشمان گریان، برای آنها که گریههایشان همه خاموش و بیصداست.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی حج، برای آنان که مرغ دلزارشان گرفتار سحرگاهان بقیع است این آرامگاهِ بیقبّه و قبر و رواق و خانه و گل دسته، حال و هوای غریبی دارد. درست در همان لحظه که کبوتران بقیع با هر بال و پرشان بوی لالهزار فاطمه را در مشام زائران پخش میکنند پیوسته اشک از چشمشان میچکد به خاک بقیع و بوی نم خورده خاک بهشت جان تازه میدمد به تن.
اما دریغ این زائران که از راه دور آمدهاند پیوسته باید راه و معبر بقیع را بپیمایند و بیآنکه بتوانند حتی با فاصله بر چهار قبر بیچراغ ائمه دعا بخوانند و گریه کنند. با این همه مرغ دل زائران ایرانی در بقیع یک بام دارد دو هوا که یا مدینه میرود یا نینوا.
بقیع برای زنان هم حسرتی بزرگ است همانها که مرغ دلشان هوای پر زدن در گلزار بقیع را دارد ولی به ناچار باید بنشینند پشت دیوار بقیع سر بگذارند بر آن و اشک بریزند در غم بانوی دین.
با این همه لحظههای حضور در مدینه غنیمت عمرست و نباید غفلت کرد از این حریم با صفا که غبارش بر دردِ جان دواست.
حرفم تمام، مثل همه که با غربت بقیع آشنا هستند؛ نام بقیع که را میشنویم بغض میکنیم چراکه این جا خاکی است که نام بردن از آن غربتآور است.